شعلهور شدن جنگ در جنین
اسرائیل انتقام شکست در غـزه را از کرانه باختـری میگیـرد
این روزها اخبار و گزارشهای زیادی از یورش نظامیان صهیونیست به کرانه باختری و شهر جنین به گوش میرسد. این منطقه هم از سوی ارتش رژیم صهیونیستی، شهرکنشینان مسلح و هم از سوی نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان مورد حمله قرار گرفته است. یک مقام صهیونیستی چندی پیش در رابطه با کشتار فلسطینیان در کرانه باختری از سوی تشکیلات خود گردان به وال استریت ژورنال گفته بود:«اسرائیل از عزم راسخ نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطینی در جریان درگیریها شگفتزده شده است». در واقع محمود عباس عملاً تبدیل به یک بازوی اجرائی رژیم صهیونیستی برای مقابله با مقاومت در کرانه باختری شده است. با آتشبس در غزه حملات صهیونیستها و شهرکنشینان صهیونیست به این منطقه بیشتر شده است. «دیوید هرست» یکی از بنیانگذاران و سردبیر «میدل ایست آی» در یادداشتی که این وب سایت انگلیسی زبان آن را منتشر کرده است مینویسد، رژیم صهیونیستی با دیدن صدها جنگجوی تازه نفس حماس در روز مبادله اسرا وحشتزده شده و انتقام قدرت گرفتن دوباره حماس در غزه را از فلسطینیهای ساکن کرانه باختری میگیرد. وی تاکید میکند نتانیاهو با همراهی ترامپ به دنبال الحاق این منطقه است، مسئلهای که میتواند کل منطقه را دوباره به ورطه یک جنگ دیگر بکشاند. در ادامه ترجمه این مطلب را با هم مرور میکنیم:
سرویس خارجی کیهان
یورش صهیونیستها به جنین
هرکسی که تصور میکرد دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا، همان رئیسجمهور مخالف جنگی است که خاورمیانه مدتها منتظرش بوده، باید نگاهی به آنچه در حال حاضر در کرانه باختری اشغالی در جریان است بیندازد. ارتش اسرائیل، که از دیدن صدها جنگجوی خوشپوش حماس و خودروهای نظامی اطراف وسیله نقلیه صلیب سرخ که اولین سه گروگان اسرائیلی آزادشده را حمل میکرد، حیرتزده شده بود، جنین را با خشم بیحد و مرز در حال نابود کردن است. این خشم نتیجه ۱۵ ماه جنگ مداوم است. تصاویر آزادسازی گروگانها در شهر غزه افکار عمومی اسرائیل را که به افسانههای پیروزی کامل عادت داده شده بود، شوکه کرده است« اسرائیل فرای»، روزنامهنگار، به میدلایست آی گفت: «پس از یک سال و چهار ماه که در آن چشمان افکار عمومی مملو از اطلاعات و روایتهای بیاساس از داستانهای پیروزی کامل و انتقام شده بود، مردم اسرائیل از غزه تصاویری از تویوتاها، اعضای مسلح حماس و غزهای که از میان خرابهها برخاسته است، میبینند». با این حال، حمله زمینی در مقیاس بزرگ به اردوگاههای آوارگان کرانه باختری از قبل برنامهریزی شده بود. اما زمانبندی آن کافی بود تا «بزالل اسموتریچ»، وزیر دارایی راست افراطی اسرائیل و سرکنسول دوفاکتو کرانه باختری اشغالی، در کابینه باقی بماند. وی پیش از این تهدید کرده بود که به دلیل آتشبس در غزه استعفا میدهد. از برنامههای دیگر اسموتریچ، وعده پاکسازی رهبری ارتش بود. اگر فکر میکنید که ژنرال «هرتسیهالوی»، فرمانده ارشد اسرائیل که این هفته استعفا داد، در غزه به اندازه کافی کار کرده که بتوان او را گیرنده بعدی حکم بازداشت از دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) در نظر گرفت، جانشین او قابل پیگیری خواهد بود.
با حمله شهرکنشینان به شهرک فلسطینی فندق، در حالی که ترامپ تحریمها را علیه خشونتآمیزترین گروههای آن لغو میکرد، ممکن است به این فکر بیفتید که اسرائیل فقط دکمه توقف جنگ در غزه را فشار داده است، تنها برای آنکه همان جهنم را در کرانه باختری آزاد کند. ظرف چند ساعت، ۱۰ جسد در خیابانهای جنین باقی ماندند، چون شرایط خیلی خطرناک بود که بتوان اجساد آنها را جابه جا کرد.
تکرار رابطه رؤیایی؟
آیا الگوی دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ از همین حالا شکل گرفته و به این شکل است؟ هیچکس نمیتواند با واقعیتها مخالفت کند: تمامی اجزا برای تکرار رابطه رؤیایی با اسرائیل که ترامپ در دوره اول ریاستجمهوریاش به آن دست یافت، مهیاست.
ترامپ به اسرائیل اجازه داد بلندیهای جولان اشغالی را الحاق کند- اقدامی که روزی منجر به جنگ با سوریه خواهد شد- از توافقنامههای ابراهیم بهعنوان ابزاری برای دفن قضیه فلسطین استفاده کرد و سفارت آمریکا را به بیت المقدس منتقل کرد. برای دوره دوم و آخر ریاستجمهوریاش، ترامپ «مایکهاکبی» را بهعنوان سفیر منصوب کرده که معتقد است چیزی به نام فلسطینی وجود ندارد، وزیر دفاعی به نام «پیت هگست» که گفته است باید معبد سوم بر روی ویرانههای مسجدالاقصی ساخته شود، و فرستاده صلحی به نام «استیو ویتکاف» معرفی کرده است که میخواهد «مردم غزه را به اندونزی منتقل کند.»
خود ترامپ بهوضوح نشان داده که هیچ اهمیتی به سرنوشت 7 میلیون فلسطینی نمیدهد. ترامپ و دامادش، جرد کوشنر، به غزه به عنوان بزرگترین سایت تخریب در جهان علاقهمند هستند، آن هم فقط به خاطر تمام فرصتهای ساحلیای که ارائه میدهد. ترامپ گفته است «کارهای زیبایی میتوان آنجا انجام داد، کارهای فوقالعاده» ترامپ هیچ توجه یا اهمیتی به وضعیت انسانی و مشکلات مردم غزه نمیدهد و کاملاً بیتفاوت به زندگی آنها است.
منصفانه بخواهیم بگوییم، ترامپ علاقهای به هیچ عربی، چه فقیر و چه ثروتمند، ندارد. همدلی او با عربستان سعودی فقط تا جایی است که محمد بن سلمان،
ولیعهد، حاضر به باز کردن کیف پولش باشد.
وقتی درباره اولین سفر خارجیاش پرسیده شد، ترامپ به خاطر آورد که دفعه اول به ریاض رفته بود، اما فقط به این دلیل که سعودیها ۴۵۰ میلیارد دلار برای محصولات آمریکایی هزینه کرده بودند. او گفت: «نمیدانم، اگر عربستان میخواست دوباره ۴۵۰ میلیارد دلار، یا ۵۰۰ میلیارد دلار هزینه کند، ما هم برای تورم روی آن حساب خواهیم کرد.»
بیاعتنا به نسلکشی، مصمم به اطاعتپذیری، و احاطهشده با افرادی که بدترین نکات اسرائیل را طوطیوار تکرار میکنند، آیا ترامپ بار دیگر ثابت خواهد کرد که شریک ایدهآل برای نخستوزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو است؟ پاسخی که به آن میرسم، ترکیبی است. اتحاد رؤیایی ترامپ و اسرائیلی که کاملاً تحت تأثیر صهیونیسم مذهبی است، بهوضوح وجود دارد. صهیونیسم مذهبی امروز سهم بیشتری از قدرت را نسبت به سال ۲۰۱۷ یا هر زمان دیگر در دست دارد.
این جریان دیگر در اسرائیل یک جریان حاشیهای نیست بلکه کرانه باختری و پلیس مرزی را کنترل میکند و به بالاترین سطوح ارتش نفوذ کرده و دادگاههای اسرائیل را نابود کرده است. اکنون این جریان صدایی در کابینه نتانیاهو دارد که او نمیتواند آن را نادیده بگیرد و یک رئیسجمهور دموکرات را هم تسلیم کرده است. این جریان کاملاً انتظار وفاداری بیقیدوشرط دولت ترامپ را دارد. همه اینها درست است. اما اگر اسرائیل به حال خود رها شود به تشدید بیثباتی در منطقه دامن بزند. اسرائیل بیقیدوبند میتواند همانقدر منبع بیثباتی برای منطقه و در نتیجه برای ترامپ باشد که برای بایدن بود.
گسترش شکاف در جامعه صهیونیستی
نتانیاهو ممکن است از ملاقات کوتاهش با ویتکاف بهعنوان بهانهای برای پذیرش آتشبس استفاده کرده باشد؛ آتشبسی که میتوانست در ژوئیه سال گذشته تضمین شود، اما دلایل داخلی فزایندهای نیز برای انجام آن در حال حاضر وجود دارد.
نظرسنجیها در نگاه اول متناقض به نظر میرسند. شصتودو درصد از صهیونیستها معتقدند هیچ فرد بیگناهی در غزه وجود ندارد، اما بین ۶۰ تا ۷۰ درصد از پایان جنگ حمایت میکنند. دلیل این تناقض، فقدان کامل هرگونه همدلی با فلسطینیها است. صهیونیستها تنها و تنها به دلیل هزینهای که خودشان بابت جان سربازان و مجروحان، هزینههای اقتصادی و تأثیر جنگ بر سبک زندگی آسان و غربی خود پرداختهاند، از جنگ خسته شدهاند. سبکی از زندگی که این نسل از اسرائیلیها آن را حق مسلم خود میدانند. جنگ به باری سنگین بر دوش دولت، ارتش و جامعه صهیونیستی تبدیل شده است.
جامعه اسرائیل بهطرزی بیسابقهای دچار شکاف شده است.. تظاهرات هفتگی خانوادههای گروگانها فشار را بر دولتی که بیفایده و برخلاف تمام شواهد استدلال میکرد که تنها اقدام نظامی میتواند گروگانها را زنده بازگرداند، افزایش داد. هرگز پیش از این چنین سطحی از اختلاف داخلی علیه جنگی که در حال انجام بود، وجود نداشت.
آتشبس در لبنان فشار بر نتانیاهو را کاهش نداد، بلکه آن را افزایش داد. با خواندن این مطلب، نتانیاهو، که به نیمه دوره فعلی خود بهعنوان نخستوزیر نزدیک میشود، میداند که اگر به این شکل ادامه دهد، در انتخابات بعدی شکست خواهد خورد. مسئولیت او در قبال حملات ۷ اکتبر را کنار بگذارید؛ از آن زمان تاکنون بیش از ۴۰۰ سرباز جان خود را از دست دادهاند و هزاران نفر زخمی شدهاند. اگر حماس همچنان در ویرانههای غزه کنترل دارد این سربازان برای چه هدفی جان باختهاند؟
اما اگر اسرائیل بهاندازهای که نظرسنجیها نشان میدهند از جنگ خسته شده است، چرا جنگ دیگری را در کرانه باختری آغاز کرده و چرا بخش بیشتری از خاک سوریه را نسبت به غزه اشغال کرده است؟ اول؛ نتانیاهو بار دیگر در تحلیل آنچه واشنگتن تحمل خواهد کرد، زیرکانه عمل کرده است. توقف ترامپ در جنگ غزه تنها به گروگانهای اسرائیلی مربوط میشود. زمانی که آنها یا بیشترشان بازگردند، اسرائیل میتواند هر کاری که بخواهد در غزه یا کرانه باختری انجام دهد.
وقتی از ترامپ درباره آینده آتشبس هنگام امضای دستورات اجرائی در دفتر بیضی سؤال شد، او گفت: «این جنگ ما نیست. جنگ آنهاست. من اطمینان ندارم. اما فکر میکنم طرف مقابل بسیار تضعیف شده است»
دوم، تهاجم نظامی در کرانه باختری و جایگزینی «هالوی» بهائی است که برای نگه داشتن «اسموتریچ»
در کنار خود پرداخت میشود. و او در این مورد کاملاً صریح است. اسموتریچ گفته است که در دوره پیشرو، شاهد جایگزینی رهبری ارشد نظامی خواهیم بود تا برای ازسرگیری جنگ در نوار غزه آماده شوند.
تیم ترامپ نیز با عملیات کرانه باختری برای از بین بردن
اردوگاههای پناهندگان و آمادهسازی برای الحاق این منطقه به اسرائیل همسو است. «الیس استفانیک»، نامزد ترامپ برای سفارت ایالات متحده در سازمان ملل،
معتقد است که اسرائیل بر اساس کتاب مقدس حق حاکمیت بر یهودیه و سامره را دارد. در دیدگاه او، فلسطینیان بهعنوان یک ملت هیچ حقی ندارند، و قطعاً حقوقی مشابه اسرائیلیها ندارند. محدود کردن هدف نتانیاهو تنها به این موضوع اشتباه خواهد بود. او میداند که اقدامش در جنین نهتنها این شهر را ویران خواهد کرد، بلکه تشکیلات خودگردان فلسطین را نیز- نهادی که عملاً در حال فروپاشی است- از بین خواهد برد.
تشکیلات خودگردان نمیتواند بهعنوان بخشی از بازوی ماشین نظامی اسرائیل در ویرانی جنین، طولکرم، نابلس و سایر مراکز مقاومت زنده بماند. میتوان انتظار داشت که شاهد افزایش انشعابها از نیروهای امنیتی مسلح و آموزشدیده آن باشیم، همانطور که در انتفاضه دوم شاهد بودیم.نتانیاهو این را بهخوبی میداند.
پاشنه آشیل اسرائیل
برای نتانیاهو، ترتیبات حکمرانی پس از جنگ که او مایل است در کرانه باختری مشاهده کند، همان ترتیباتی خواهد بود که برای غزه میخواهد- بازگشتی به روزهای معاملات فردی با رهبران شهرها و جوامع. نتانیاهو به جای تعامل با یک دولت یا تشکیلات خودگردان فلسطینی، به دنبال مدیریت اوضاع از طریق توافقهای پراکنده و محلی با رهبران جوامع مختلف است.
مانند غزه، کرانه باختری نیز تحت حکومت نظامی دائمی اسرائیل قرار خواهد گرفت. اما در اینجا تفاوت کلیدی دیگری نسبت به دوره اول ترامپ وجود دارد. اسرائیل نهتنها یک نسل کامل از یهودیان آمریکایی را به دلیل خشونتی که در غزه نشان داده، از دست داده است، بلکه همدلی و حمایت کل منطقه را نیز از دست داده است؛ منطقهای که در ۶ اکتبر هر نشانهای از کنار گذاشتن قضیه فلسطین به عمیقترین چاهی که پیدا میتوانست بکند، نشان داده بود. نسلی جدید از دیکتاتورها در عربستان سعودی و امارات متحده عربی به قدرت رسیده بودند که اساساً نسبت به قضیه فلسطین بیتفاوت بودند. پیش از آنکه غزه را نابود کند، اسرائیل در آستانه کسب پیروزی در ارتباط با برقرار روابط با اعراب منطقه بود.توانایی اسرائیل در سوءبرداشت از اعرابی که در میانشان زندگی میکند، بزرگترین نقطهضعف آن است.
اسرائیل هنوز نتوانسته است هضم کند که جنگش در غزه نسلی کامل از اعراب را به شیوهای که هیچ جنگ دیگری در تاریخ کوتاه اما تلخ اسرائیل انجام نداده، برانگیخته و انرژی بخشیده است. چه چیزی میتواند یک مراکشی را وادار کند که اقامت دائم در آمریکا (گرین کارت) را که همچون طلا باارزش است، رها کرده و برای مرگ حتمی در یک حمله با چاقو در خیابانهای تلآویو اقدام کند؟ مراکش یکی از امضاکنندگان مشتاق توافقنامههای ابراهیم بود. حالا ارزش آن سند کاغذی چقدر است؟
اسرائیل بهقدری نسبت به منطقهای که در آن زندگی میکند بیاعتنا است که حتی فکر نمیکند ارزش دارد به آن توجه کند، مگر بهعنوان بزرگترین قلدر در زمین بازی. اما اگر اسرائیل برنامههای خود را برای کرانه باختری پیش ببرد، شش میلیون فلسطینی در اردن و میلیونها اردنی شرق اردن را بیش از هر زمان دیگری رادیکال خواهد کرد. ارتش آمریکا به رهبری ترامپ مجبور خواهد شد واکنش نشان دهد، زیرا در منطقه داراییها و پایگاههای زیادی دارد که نسبت به افکار عمومی محلی کشورهای میزبان بهشدت آسیبپذیر هستند.
ایمن صفدی، وزیر خارجه اردن، بارها درباره این پیامدها هشدار داده است اما هشدارهای وی نادیده گرفته شده است. او گفته است: «کرانه باختری در مرزهای ما قرار دارد و وضعیت خطرناک است و آنچه در آنجا اتفاق میافتد میتواند امنیت منطقه را بیثبات کند.»
ترامپ نمیتواند فروپاشی اردن را نادیده بگیرد، اگر اتفاق بیفتد. هیچیک از همسایگان آن نیز نمیتوانند. این فقط «مشکل آنها» نخواهد بود، بلکه مشکل او نیز خواهد بود. این موضوع کل حضور نظامی آمریکا در منطقه را تهدید خواهد کرد.
ما با یک دولت آمریکایی سروکار داریم که هیچ ایدهای درباره فلسطینیها و هویتشان ندارد. هر یک از اعضای این دولت، منطقه را تنها از دریچه اسرائیل میبینند. آمریکا همیشه اینگونه عمل کرده است، اما این نزدیکبینی امروز حتی بیشتر است. این یک دستورالعمل برای فاجعه و بذر درگیریهای بسیار بیشتر در آینده است. برنامهای که ترامپ برای عدم ورود به جنگها ارائه داده بود بهزودی همچون خاطرهای دور به نظر خواهد رسید.